کد مطلب:1767 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:5533

اخلاق در لغت و اصطلاح
اخلاق بر وزن افعال كلمه ای عربی و جمع واژه خلق است. خلق به ویژگی های نفس انسان گفته می شود، همان گونه كه خلق به صفات بدن گفته می شود. پیامبر گرامی اسلام خطاب به خداوند چنین دعا می كردند:





اللهم حسن خلقی كما حسنت خلقی. (1)





در این دعا پیامبر از خداوند طلب می كند كه صفات نفس او را همچون صفات بدنش نیكو فرماید. بنابراین اخلاق یعنی صفات نفسانی انسان هر گاه گفته شود كه شخصی دارای اخلاق نیكوست، منظور این است كه صفات نفسانی او نیكوست. اعمال انسان متناسب با ویژگی های نفسانی اوست؛ یعنی اگر صفات نفسانی كسی نیكو باشد اعمال او هم نیكو خواهد بود. به همین دلیل وقتی كسی همواره اعمال خوبی انجام می دهد، می گویند اخلاق او خوب است.





برای روشن شدن مطالب فوق آشنایی با چند اصطلاح لازم است.







1- ملكه

انسان موجودی دو بعدی، یعنی مركب از بدن مادی و نفس غیر مادی است. هر یك از این دو جزء وجود انسان، حالات و صفاتی دارند، مثلا بدن مادی انسان ها را این گونه توصیف می كنیم: انسان بلند قامت یا كوتاه قامت انسان سفید رو یا سبزه رو و انسان مجروح یا انسان سالم و...





همان طور كه از مثال های فوق پیداست حالت ها و صفات بدن مادی انسانها برخی تغییر ناپذیرند و یا به كندی تغییرمی كنند بلندی یا كوتاهی یك فرد بالغ صفتی است كه تغییر نمی كند؛ ولی شخصی كه در اثر بیماری تب می كند و صورت او در اثر حرارت سرخ می شود، به زودی و پس از معالجه حرارت بدن او طبیعی می شود و سرخی صورتش برطرف می شود.





حالات و صفات نفس انسان نیز دو گونه اند: برخی به سرعت دگرگون می شوند و برخی دیگر پایدار هستند. صفات پایدار نفس به سادگی تغییر نمی كنند. این صفات پایدار در اثر تكرار اعمالی خاص در انسان پدیدار می شوند. اگر كسی بخواهد صفت پایداری را در نفس خویش پدید آورد باید اعمال متناسب با آن صفت را بسیار تكرار كند. در اثر تكرار این اعمال، صفتی پایدار در نفس پدید می آید كه آن را ملكه می نامند، و از این پس هر گاه كلمه ملكه را به كار بریم، مقصود صفتی پایدار در نفس انسان خواهد بود.







2 - فضیلت و رذیلت

ملكات نفس انسان منشأ افعال نیك و بد او هستند. ملكاتی كه منشأ افعال نیكو هستند فضیلت نامیده می شوند و ملكاتی كه منشأ افعال بد هستند رذیلت نامیده می شوند. فضایل موجب كمال انسان و نیكی دنیا و آخرت او هستند و رذایل، انسان را از كمال واقعی دور می كنند و دنیا و آخرت او را تباه می سازند.





اكنون با توجه به اصطلاحاتی كه آموختیم خلق را تعریف می كنیم:





«خلق ملكه ای نفسانی است كه باعث می شود افعال خاصی از انسان به سادگی و بدون نیاز به فكر و تأمل صادر شود».





خلق نیكو یعنی صفات نفسانی پایدار نیكو و خلق بد یعنی صفات نفسانی پایدار بد. خلق نیكو فضیلتت است و خلق بد رذیلت نام دارد.







تعریف علم اخلاق

علم اخلاق علمی است كه فضایل و رذایل نفسانی انسان را شناسایی می كند. در علم اخلاق با شناخت قوای نفس انسان و كمال هر یك از این قوا معلوم می شود كه كدام فعل متناسب با كمال قوای نفسانی است. وقتی بدانیم كمال هر یك از قوای نفس چیست، می توانیم بفهمیم كدام ملكه نفسانی پدید آورنده این كمال است و كدام ملكه مانع آن؛ به عبارت دیگر با شناخت كمال قوای نفس فضایل نفسانی لازم برای رسیدن به كمال را خواهیم شناخت. بنابراین می گوییم علم اخلاق فضایل لازم برای رسیدن به كمال و رذایل مانع از رسیدن به آن را شناسایی می كند.





علم اخلاق علاوه بر شناسایی فضایل و رذایل ارزش افعال انسان را نیز مشخص می نماید. هر علمی پدید آورنده فضایل نفسانی نیست؛ بنابراین در علم اخلاق افعالی كه پدید آورنده فضیلت هستند شناسایی می شوند. این گونه افعال دارای ارزش مثبت اخلاقی هستند. همچنین افعالی كه موجب پدید آمدن رذیلت هستند. در علم اخلاق شناسایی می شوند. این گونه افعال ارزش منفی اخلاقی دارند به طور خلاصه می توان گفت: در علم اخلاق دو گونه ارزش گذاری داریم یا به عبارتی دو چیز موضوع ارزش گذاری های ماست: افعال و ملكات.





ملكات را چنان كه گفتیم با اوصافی همچون فضیلت و رذیلت ارزش گذاری می كنیم و افعال را با اوصافی چون جمیل، نیكو، خوب، قبیح، ناپسند، بد، درست و نادرست توصیف می نماییم.







ارزش گذاری افعال

در بخش «اخلاق هنجاری» از مباحث فلسفه اخلاق، قاعده یا قواعدی كلی به دست می آید. با استفاده از این قواعد می توان عمل خوب و درست را از عمل بد و نادرست تشخیص داد. مكاتب مختلف اخلاق، قواعد متفاوتی را برای این كار معرفی می كنند، ولی به طور مختصر می توان قاعده كلی برای تشخیص خوبی و بدی اعمال را این گونه معرفی كرد:





هر عمل كه به تحقق كمال انسان كمك می كند خوب و درست است و هر عمل كه كمال انسان را در خطر قرار می دهد نادرست و بد است.





در علم اخلاق باید موارد و مصادیق این قاعده كلی را شناسایی كرد. مقصود از مصادیق، افعال جزیی ما كه در شرایط و موقعیت های روزمره اتفاق می افتد نیست بلكه باید معلوم كرد كدام نوع از افعال خوب و كدام نوع از افعال بد هستند. به عبارت دیگر این كه كدام فعل به تحقق كمال انسان كمك می كند و كدام فعل كمال انسان را به خطر می اندازد.





تصور كنید در اتوبوس نشسته اید و مسافری كه پهلوی شماست با آرامش و متانت به شما سلام می كند. شما بی هیچ تردیدی پاسخ سلام او را می دهید. اما پس از چند لحظه او به شما می گوید كه دچار مشكل مالی است و از شما تقاضای كمك می كند. در این جا شما دچار تردید می شوید و از خود می پرسید: آیا به او كمك كنم یا نه؟ چرا تردید می كنید؟ در حالی كه می دانید همان طور كه جواب سلام دیگران كاری نیكوست احسان به نیازمندان نیز نیكوست. علت تردید شما، تردید در درستی یا خوبی احسان نیست؛ بلكه شما در راستگویی آن فرد تردید می كنید. علم اخلاق این گونه تردیدها را برطرف نمی كند، بلكه فقط به ما می آموزد كه كدام نوع از افعال، خوب و كدام نوع بد هستند. پس پرسش علم اخلاق از خوبی افعال، پرسش از خوبی هر فعل خاص و شخصی نیست، بلكه پرسشی كلی است.







ارزش گذاری ملكات

دسته ای دیگر از پرسش ها نیز وجود دارد كه در علم اخلاق پاسخ داده می شود. این پرسش ها درباره ملكات نفسانی انسان است. در علم اخلاق می خواهیم بدانیم كدام ملكات انسان فضیلت و كدام رذیلت هستند. برای این منظور باید معیاری به دست آوریم كه با آن معیار فضایل و رذایل نفس انسان شناخته می شوند.





كلی ترین معیار برای تشخیص فضیلت و رذیلت، مشابه همان معیاری است كه در تشخیص خوبی و بدی افعال وجود دارد؛ یعنی در تشخیص فضیلت بودن یا رذیلت بودن صفات نفسانی هم باید ببینیم كدام ملكات، كمال غایی انسان را محقق می كنند و كدام صفات نفسانی، مانع از كمال انسان می شوند هر صفت نفسانی كه كمال انسان را ممكن می سازد فضیلت و هر صفت نفسانی كه مانع كمال انسان است رذیلت است.





به طور خلاصه علم اخلاق پاسخگوی دو دسته اصلی از سؤالات است:





الف - كدام افعال درست، خوب یا واجب هستند؛





ب - كدام ملكات، ملكات فاضله هستند.





پس با توجه به این موارد، موضوع علم اخلاق، ملكات و افعال انسان است.







قلمرو علم اخلاق

گفتیم علم اخلاق به ما نشان می دهد كه چه نوع افعالی خوب و درست هستند؛ به عبارتی علم اخلاق درباره درستی و خوبی فعل انسان در همه عرصه های زندگی بحث می كند. با توجه به عرصه های مختلف زندگی باید قلمرو علم اخلاق را به طور روشن تر مشخص نمود و در تعریف آن جای داد.





افعال انسان در یك تقسیم بندی كلی دو گروه می شود: گروه نخست اعمالی است كه انسان در رابطه با خویشتن انجام می دهد؛ یعنی اعمالی كه در ارتباط با هیچ كس یا هیچ چیز دیگری غیر از خود انسان نیست. گروه دوم اعمالی است كه در ارتباط با افراد یا چیزهای دیگر غیر از خود انسان است. افراد و چیزهایی كه با عمل انسان مرتبط هستند دو گونه اند: یا موجوداتی محدود و فناپذیرند و یا موجودی فناناپذیر و نامحدود.





افعالی كه در ارتباط با موجود نامحدود و فناناپذیر است رابطه انسان و خدا را در بر می گیرد و افعالی كه با موجود یا موجودات محدود و فناپذیر ارتباط دارد رابطه انسان با محیط پیرامون را بر قرار و تنظیم می كنند.





محیط انسان دو گونه است: محیط انسانی و محیط طبیعی. محیط طبیعی شامل همه طبیعت است مانند كوه ها، رودها، دریاها، دشت ها، جنگل ها و... و محیط انسانی شامل همه انسانها و مصنوعات انسانی است به این ترتیب باید گفت افراد انسان، اجتماعات انسانی شامل جوامع صنفی، نژادی، ملی و جامعه جهانی و... ماشین آلات و محیط شهری شامل ساختمان ها، خیابان ها، اماكن عمومی و خصوصی و... محیط انسانی را تشكیل می دهند.





پس در مجموع انواع روابط انسان كه افعال او را تقسیم می كند از این قرار است:





1 - رابطه انسان با خود؛





2 - رابطه انسان با خدا؛





3 - رابطه انسان با محیط





3-1- رابطه انسان با محیط طبعی





3-2- رابطه انسان با محیط انسانی





3-2-1- اشخاص





3-2-2- جامعه





3-2-3- محیط شهری





3-2-4- مصنوعات بشری





علم اخلاق می تواند درباره همه انواع روابط انسان بحث كند و فعل خوب و درست را در هر یك از این عرصه ها معرفی كند. در گذشته های دور، عالمان اخلاق بیشتر به رابطه انسان با خود و خدا توجه داشته اند، ولی در اسلام به روابط گوناگون انسان توجه شده است.





امروزه نیز شاخه های جدیدی در علم اخلاق پدید آمده است كه از جمله مشهورترین آنها اخلاق پزشكی و اخلاق زیستی است. شاخه های دیگری نیز در علم اخلاق وجود دارند كه از چگونگی روابط انسان در محیط كار، مدرسه و امثال آن بحث می كند.





با توجه به مطالب گذشته، اكنون می توان علم اخلاق را این گونه تعریف كرد:





اخلاق علمی است كه به ما نشان می دهد روابط گوناگون خود را چگونه تنظیم كنیم تا به هدف غایی از خلقت خویش دست یابیم.





این تعریف سؤالاتی را به ذهن می آورد، مثلا ممكن است كسی بپرسد:





آیا در اخلاق از شرایط و مقررات مالكیت انسان بر منابع طبیعی و یا ابزار تولید بحث می شود؟





آیا در اخلاق از مجازات های مربوط به جنایات انسان ها بر یكدیگر بحث می شود؟





پاسخ به این گونه سؤالات، نیازمند آشنایی با تفاوت های علم اخلاق با برخی معارف دیگر است این تفاوت ها را به زودی مورد بحث قرار می دهیم.







اهمیت علم اخلاق

اهمیت علم اخلاق به سبب اهمیت اخلاق است. اهمیت اخلاق را می توان از زوایای مختلفی بررسی كرد. اخلاق روابط چهارگانه انسان را در بر می گیرد بنابراین اصلاح آن به معنای اصلاح همه روابط انسان و نتیجه آن رسیدن انسان به تعادل واقعی خواهد بود. مقصود از تعادل واقعی انسان این است كه آرزوها و افعال انسان با استعدادها، نیازها و غایات وجودی او هماهنگ شود. برای شناخت ویژگی های انسان متعادل باید از هست ها آغاز كرد؛ یعنی باید غایت وجودی انسان استعدادهای او و نیازمندی های او را شناخت آن گاه می توان انگیزه های او را به سوی آرزوهای دست یافتنی و متناسب با كرامت و جایگاه وجودی او جهت بخشید و مقدمات لازم برای رسیدن به آن آرزوها را فراهم كرد. مهم ترین مقدمه برای رسیدن به آرزوهای شایسه انسان، آگاهی از كمال و راه های رسیدن به آن است و علم اخلاق این آگاهی را در اختیار انسان می گذارد.





در همه ادوار تاریخ، انسان ها برای رسیدن به تعادل فردی و اجتماعی كوشیده اند و همه جوامع اعم از جوامع دینی و غیر دینی روابط خود را در چارچوب قواعد و ضوابط تنظیم كرده اند. بخش عمده ای از این ضوابط اخلاقی بوده اند. ضوابط اخلاقی هرگاه از طریق وحی دریافت شده اند، مؤثرتر و صحیح تر بوده اند ولی این بدان معنی نیست كه اخلاق ویژه انسان های دیندار است نیاز به اخلاق را عقل انسان نیز درك می كند و درستی و نیكی برخی از اعمال و خطا بودن و زشتی برخی دیگر را می توان درك نمود. خداوند در وجدان اخلاقی انسان، آگاهی و تمایل به خیر را قرار داده است؛ هر چند این آگاهی اجمالی و مختصر باشد.





عقل انسان نیاز به اخلاق را حداقل در قلمرو روابط و مناسبات اجتماعی درك می كند. انسان ها همان طور كه ضرورت قانون را برای برقراری نظم در می یابند و ضرورت قوانین اخلاقی را برای برقراری نظم عادلانه و آرام بخش می فهمند. انسان جامعه ای را كه با ضوابط اخلاقی حفاظت و هدایت می شود دلپذیرتر می یابد و می فهمد كه راه رسیدن به تعادل، آرامش و موفقیت، التزام به اخلاق است.امیرمؤمنان علی(ع) در روایتی فرموده اند:





لو كنا لا نرجوا جنة و لا نخشی نارا و لا ثوابا و لا عقابا لكان ینبغی لنا ان نطالب بمكارم الاخلاق فانها مما تدل علی سبیل النجاح:





اگر به بهشت و پاداش امید نداشتیم و از آتش جهنم و عقاب نمی هراسیدیم، شایسته بود كه مكارم اخلاق را بخواهیم، زیرا كه آنها راهنمای نجات و پیروزی اند. (2)





این روایت بسیار پرمعناست. یكی از معانی احتمالی این روایت این است كه اگر آخرتی در كار نبود و حیات انسان در دنیا خلاصه می شد، باز هم مكارم اخلاق مطلوب بودند؛ چرا كه زندگی دنیا را دلپذیر و انسان را در دنیا متعادل و آرام می سازند. احتمالا یكی دیگر از درس های این روایت، این است كه خوبی و مطلوبیت مكارم اخلاق، چنان است كه حتی اگر در برابر كارهای نیك پاداشی در كار نبود و بر اثر اعمال بد عقابی صورت نمی گرفت، باز هم درك خوبی و مطلوبیت مكارم اخلاقی ما را وا می داشت كه آنها را بخواهیم. در این معنا حتی آثار مكارم اخلاق در بهبود حیات دنیایی انسان ها هم سبب مطلوبیت آنها نیست، بلكه خوبی ذاتی مكارم اخلاقی مورد نظر است. احتمالات دیگری نیز در معنای این روایت وجود دارد كه از آنها در می گذریم.





اهمیت اخلاق به قدری است كه پیامبر اكرم(ص) فرموده اند:





انما بعثت لا تمم مكارم الاخلاق؛





من برای كامل كردن مكارم اخلاق مبعوث شده ام.





از این روایت فهمیده می شود كه حداقل یكی از مهم ترین اهداف دین، تربیت اخلاقی انسان هاست. همچنین از ایشان نقل شده است كه «الاسلام حسن الخلق» و نیز «الخلق الحسن نصف الدین (3)» و نیز «اكمل المؤمنین ایمانا احسنهم خلقا (4)» این روایات از اهمیت اخلاق برای دین انسان ها حكایت می كنند. اهمیت اخلاق برای دنیای انسان ها نیز در روایات مورد توجه بوده است. امیرالمؤمنین(ع) فرموده اند:





من حسنت خلیقته طابت عشرته؛





كسی كه اخلاقش نیكو باشد زندگانی اش گواراست.





این سخنان اهمیت اخلاق را نشان می دهند و هر گاه موضوعی بدین پایه از اهمیت باشد، علم به آن نیز مهم خواهد بود. علم اخلاق راهنمای انسان هاست تا به آثار سودمند اخلاق نیك هدایت شوند و چگونگی یافتن آنها را بشناسند و به مكارم اخلاق بگروند و اعمال نیكو را پیشیه خود سازند انسان بودن اخلاق نمی تواند به كمالات خود آن گونه كه باید دست یابد علم اخلاق راهنمای انسان است و انبیاء راهنمایان در مسیر كمال هستند. اگر انسان بی نیاز از راهنمایی اخلاقی بود، یكی از اهداف بزرگ انبیاء هدایت اخلاقی مردم نبود.





نمی گوییم اخلاق منحصر به انسان های دیندار است، بلكه می گوییم انسان بدون هدایت دین نمی تواند به كمال مطلوب اخلاق دست یابد و به همین دلیل پیامبران برای هدایت اخلاقی انسان ها مبعوث شده اند.







هدف و فایده علم اخلاق

هدف علم اخلاق، پاسخگویی به دو دسته سؤالی است كه قبلا ذكر كردیم. این هدف در خدمت هدف مهم تری است كه همان هدف غایی حیات انسان است.





هدف غایی حیات انسان، كمال است؛ یعنی تحقق قوایی كه در وجود او نهفته است. علم اخلاق با شناساندن افعال درست و نشان دادن فضایل و رذایل انسان را برای رسیدن به كمال راهنمایی می كند. پاسخ های علم اخلاق به سؤالات مذكور انسان را یاری می دهد رفتار و ملكات نفسانی خود را چنان تنظیم كند كه به كمال برسد.





بنابراین هدف نهایی اخلاق، كمك به تحقق هدف حیات انسان است؛ ولی هدف بی واسطه علم اخلاق، شناساندن افعال خوب و بد (فضایل و رذایل) است.





شناختن فضایل و رذایل، علاوه بر تأثیری كه در حركت انسان به سوی كمال دارد فواید دیگری نیز دارد. با شناخت رفتارهای خوب و درست روابط اجتماعی نیز نظم می گیرد؛ زیرا رفتار اخلاقی افراد جامعه موجب برقراری و روابط مناسب میان آنهاست و شناخت رفتار صحیح، مقدمه ضروری عمل اخلاقی است پس یكی از فواید علم اخلاق، تحقق جامعه سالم با روابط سالم است.





از دیگر فواید علم اخلاق، ایجاد شرایط روحی و روانی مناسب در فرد است. همان طور كه گفتیم علم اخلاق راهنمای انسان در دو كار است: اصلاح رفتار و پدید آوردن ملكات فاضله در نفس.





انسان با شناخت رفتار صحیح و انجام آنها، از سویی وجدان اخلاقی خویش را آسوده می كند و از سوی دیگر مورد تأیید و پذیرش جامعه قرار می گیرد. تأیید اجتماع و آسودگی وجدان اخلاقی، موجب تعادل روانی فرد می شود و از بروز تنش های روانی ناشی از تضادهای درونی و بیرونی جلوگیری می كند.





كسی كه از رفتار اخلاقی درستی دارد كمتر دچار احساس گناه می شود و اضطراب حاصل از احساس گناه او را نمی آزارد چنین فردی دچار كشمكش درونی نیست و در درون او نزاعی میان وجدان اخلاقی و اعمال گذشته او رخ نمی دهد. همین آسودگی موجب احساس خرسندی می شود و او را برای تلاش سازنده به سوی اهداف زندگی آماده می كند انسان هایی كه از سوی اطرافیان و اجتماع خود مورد تأیید قرار می گیرند، زمینه همكاری و مشاركت با دیگران را می یابند و مقدمات لازم برای موفقیت اجتماعی را به دست می آورند.كسی كه رفتارش از لحاظ اخلاقی صحیح است اعتماد دیگران را جلب می كند و فرصت های بیشتری برای فعالیت اجتماعی و اقتصادی به دست می آورد انسان های خوش اخلاق روابط خانوادگی و شغلی موفق تری دارند و موفقیت های بیشتر در آنان احساس رضایت از زندگی و نشاط برای كوشش بیشتر را به وجود می آورد.







نیاز به مربی

انسان به جهاتی نیازمند مربی اخلاق است:





1 - از جهت شناخت كمالات وجودی خود و ارزش ها و تكالیف اخلاقی؛





2 - از جهت یافتن و حفظ انگیزه حركت؛





3 - از جهت هدایت عملی و به كار بردن شناخت ها در مقام عمل.





دلیل این كه انسان به راهنمایی اخلاقی نیازمند است تا حدودی در مطالب گذشته ذكر شد انسان نیازمند اتصال به منبع علم مطلق است، زیرا خداوند از همه ابعاد وجودی انسان آگاه است و كمالات واقعی او را می شناسد و راه های رسیدن به آن كمالات را می داند و از بخل و ناتوانی هم مبراست. حكمت خداوند اقتضا می كند كه مخلوق خودش را از رسیدن به كمال محروم نسازد و آگاهی را كه مقدمه اصلی حركت به سوی كمال است در اختیار او قرار دهد. بنابراین مربی حقیقی انسان، خداوند و انبیاء عظام و اولیاء هستند.





اما علاوه بر این كه فرا گرفتن علم اخلاق به معلم وابسته است، انسان زمانی به سوی عمل گرایش می یابد كه تحقق عینی عمل به دستورات اخلاقی را به صورت مجسم مشاهده كند. در این خصوص نیز انبیاء و انسان های كامل و پیروان حقیقی وحی مربیان انسان هستند و انگیزه حركت را در انسان پدید می آورند و تقویت می كنند. آنها اسوه ها و الگوهایی هستند كه امید به رسیدن به كمال را در انسان پدید می آورند.





نكته دیگر این است كه عمل به تكالیف اخلاقی و بالا رفتن از نردبان تكامل و تقرب به خداوند نیازمند تكرار و تمرین است بدون تكرار و تمرین و آزمون و خطا مهارت های عملی به دست نمی آید. مثلا كسی كه كاربری كامپیوتر را در كلاس درس می آموزد برای كسب مهارت پشت دستگاه كامپیوتر می نشیند و آموخته خود را به آزمون عملی می گذارد و آن قدر تكرار می كند تا خطاهای او اندك شود و مهارت لازم در به كارگیری آموخته هایش را به دست آورد. حال اگر آزمون و خطا در زمینه ای مستلزم استقبال از خطر باشد. دیگر نمی توان كسب مهارا را به آزمون و خطا واگذارد. مثلا كسی كه می خواهد رانندگی اتومبیل را بیاموزد پس از شنیدن دستورالعمل های لازم برای رانندگی نباید بدون مربی به رانندگی بپردازد؛ زیرا ممكن است جان خود و دیگران را به خطر اندازد. این خطر در مورد پرواز با هواپیما از اهمیت بیشتری برخوردار است؛ در نتیجه نیاز به مربی در آن جا بیشتر احساس می شود. مربی كسی است كه در كنار انسان می نشیند و اعمال و حركات او را زیر نظر می گیرد و تا زمانی كه مهارت لازم را در كارهای فرد مشاهده نكند به او اجازه نمی دهد كه بدون راهنمایی اقدام به كاری كند.





اخلاق با انسان سر و كار دارد و انسان موجودی بسیار پیچیده است. این موجود پیچیده را نمی توان به آسانی به سوی كمال راند، باید مهارت لازم برای بردن او به سوی كمال را كسب نمود و گرنه خطرات بزرگی در راه خواهد بود. نمی توان گفت كسی دستورالعمل اخلاقی را به شیوه آزمون و خطا به كار گیرد تا به تدریج به نقاط ضعف و خطای خود پی برد و بتواند به درستی راهنمایی های انبیاء را در مقام عمل به كار گیرد؛ زیرا خطاهای اخلاقی گاه موجب باز ماندن فرد از كمال و هلاكت او می شود و چون این خطر بسیار بزرگ است نمی توان انسان را بدون مربی رها كرد. انسان بدون مربی یا به هلاكت خواهد افتاد و یا حداقل كمال مناسب با استعدادهای خویش را در نخواهد یافت. از امام زین العابدین روایت شده است كه:





هلك من لیس له حكیم یرشده؛ (5)





كسی كه حكیمی او را راهنمایی نمی كند، هلاك می شود.







سؤالات

1 - با الهام از این دعای پیامبر «اللهم حسن خلقی كما حسنت خلقی» تفاوت خلق با خلق را بیان نمایید.





2 - وقتی گفته می شود شخصی دارای اخلاق نیك یا بد است منظور چیست؟





3 - صفت پایدار چگونه در نفس انسان به وجود می آید؟ و چه نام دارد؟





4 - فضیلت و رذیلت یعنی چه و كیفیت پیدایش آنها در نفس انسان چگونه است.





5 - تعریف خلق و علم اخلاق را بنویسید.





6 - ملكه و عمل خوب یا بد چه اعمال و ملكاتی گفته می شود؟





7 - آیاپرسش علم اخلاق ازخوبی وبدی افعال پرسشی كلی است یا شخصی؟ توضیح دهید؟





8 - قلمرو علم اخلاق را بیان كنید.





9 - در جمله «اخلاق روابط چهارگانه انسان را در بر می گیرد» منظور از روابط چهار گانه چیست؟





10 - با توجه به جمله «با اصلاح روابط چهار گانه انسان، انسان به تعادل واقعی خواهد رسید» منظور از تعادل واقعی چیست؟





11 - این عبارت را توضیح دهید: «برای شناخت ویژگی های انسان متعادل، باید از هست ها آغاز كرد».





12 - روایت ذیل را كه منقول از امیرمؤمنان علی(ع) است طبق متن توضیح دهید:





لو كنا لا نرجوا جنة و لا نحشی نارا و لا ثوابا و لا عقابا لكان ینبغی لنا ان نطالب بمكارم الاخلاق فانها مما تدل علی سبیل النجاح.





13 - انسان از چه جهاتی به مربی اخلاق نیازمند است؟





14 - آیا می توان دستورالعمل های اخلاقی را به شیوه آزمون و خطا به كار گرفت؟ چرا؟







--------------------------------------------------------------------------------



پی نوشتها

1 - بحارالانوار، ج 97، ص 253.





2 - اخلاق در قرآن، مكارم شیرازی، ج 1، ص 22؛ به نقل از مستدرك الوسایل، ج 2، ص 283.





3 - بحار، ج 71، ص 385.





4 - بحار، ج 71، ص 373.





5 - بحار، ج 78، ص 158.